معنی شهرى در ناحیه پیمونت کشور ایتالیا

لغت نامه دهخدا

پیمونت

پیمونت. [ی ِ مُنْت ْ] (اِخ) رجوع به پیامونته شود.


ناحیه

ناحیه. [ی َ / ی ِ] (از ع، اِ) ناحیت. کرانه. طرفی از ولایت. رجوع به ناحیت و ناحیه شود:
آمد خجسته مهرگان جشن بزرگ خسروان
نارنج و نار و ارغوان آورد ازهر ناحیه.
منوچهری.
پایه ٔ منبر او بوسم و بر سر گیرم
که در این ناحیه نقلان به خراسان یابم.
خاقانی.
عزت کعبه بود آن ناحیه
دزدی اعراب و طرف بادیه.
مولوی.
|| هر یک از قسمتهای شهر. بخش. (لغات فرهنگستان).

واژه پیشنهادی

فرهنگ معین

ناحیه

جهت، کرانه، جانب، مملکت، کشور، جمع نواحی. [خوانش: (یَ یا یِ) [ع. ناحیه] (اِ.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

ناحیه

ارض، بخش، خطه، سرحد، سرزمین، شهر، قلمرو، کران، کرانه، کشور، منطقه، ناحیت، نقطه

فرهنگ عمید

ناحیه

جانب، جهت، طرف، کرانه،
قسمتی از کشور،
قسمتی از شهر در تقسیمات اداری، بخش،

معادل ابجد

شهرى در ناحیه پیمونت کشور ایتالیا

2270

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری